اسماء جوناسماء جون، تا این لحظه: 13 سال و 10 روز سن داره

نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست

محرم 91

1391/8/28 2:56
نویسنده : مامان اسماء
462 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامان

الهی دور چشات بگردم که اینقدر دوست دارم ...

2 روزه محرم اومده و من هنوز وقت نکرده بودم برات بنویسم

برو تو ادامه مطلب عسلم ====>>

اسمای گلم امسال با اون سالی که تو شکم مامان بودی میشه سومین محرمی که خدا عزیزی مثل تو رو به مامان بابا  هدیه داده

ماهر سال محرم میریم خونه دای مهدیه مامان و بابا ، از اول محرم تا شام غریبان

سالی که تو شکم مامان بودی همش دعا می کردم که سالم بدنیا بیای ،؛ همش می ترسیدم و به امام حسین می گفتم یعنی میشه سال دیگه با نی نیم بیام برای عزاداریت آقا جون ؟؟؟

خلاصه جونم برات بگه اسمای گل من به سلامتی به دنیا اومده و سال بعدش با نی نی جونم رفتم برای عزاداری سیدالشهدا....

قربون امام حسین بشم ، اصلا باورم نمیشد که با نی نی خودم نشستم تو هیات

پارسال خیلی اذیت می کردی فندقم همنش رو پام بودی و تکون میدادم تا بخوابی ، ولی انقدر ماشالله شیرین بودی که اذیتتات دیده نمیشد

امسالم خدارو شکر زیاد زیاد اذیت نکردی

قربون اون چشات بشه مامانت که انقدر عزیزی که همه دوست دارن و مهرت تو دل همه میره

همش میرفتی بین زنا و کلی براشون عشوه میومدی و فضولی می کردی

بعد هر 1 دقیقه یک بار میومدی و لپت و به صورتم می چسبوندی تا بوست کنم

آخ که چقدر تو شیرینی مامان

همش نگران بودم آخر با این کارات چشم بخوری ، همش بهم می گفتن براش اسپند دود کن که آخر خانمی که چای میریخت اسپند دود کرد....

وقتی برقا خاموش می شد و همه سرشون و میزاشتن رو پاشون یا چادر رو سرشون میکشیدن شما میرفتی و سرشون و بلند می کردی یا چادر و از سرشون بر می داشتی تا گریه نکن مهربونم آخه نگران میشدی

مخصوصا من که حق هیچ کاری و نداشتم فقط واسم دلبری می کردی تا نازت و بکشم عزیز دل مامان

الهی امام حسین نگهدارت باشه اسما جونم ...

ایشالله محرم 200 ساگیت جون دلللللللللللللللللللللللم 

 

یه جائیه تو دنیا همه براش میمیرن

 تموم حاجتارو همه ازش میگیرن

 بین دونهر آبه یه سرزمین خشکه

   شمیم وباغ لاله اش خشبو ز عطر مشکه

 شبای جمعه زهرا زائر این زمینه

  سینه زنه حسینه یل ام البنینه

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)